بدون عنوان
دوسه روزپیش رفته بودیم تعاونی خونه ترانه دخترخاله همه میگفتن چقدرخوشگل شده ولی خیلی کوچولوه چرابزرگ نمیشه منم ناراحت شدم دوست ندارم راجع به توحرفی بزنن میگفتن لاغرشدی وبایدغذای کمکی روشروع کنم . روزچهارشنبه میبرمت دکترتاببینم اون چی میگه . ازطرفی دلم میخوادزودترغذابخوری ولی ازطرفی هم نه چون زودشروع کردن غذادردسرهای خودش روداره . من وبابایی سرما خوردیم دیروزرفتیم دکتروکلی دارووآمپول دادمنم اومدم خونه آناتابابازیادپیش تونباشه وتوهم سرمابخوری. ...
نویسنده :
مامان ندا
19:16